سکوت
در سکوت می نشینم .
تنهای تنها چه زیباست این سکوت . چه زیباست این تنهای . ولی تا کی می توانم در
این سکوت ارام در اندیشه باشم .
اخر صدای نجوای درختان سکوتم را خواهند شکست.
اری اخر من نیز با درختان به نجوا می نشینم .
خدا را سپاس میگویم .
خدا من را می نگرد گرمایش را در بدنم احساس میکنم.
اری خدا نیز مرا می خواند .
انگاه در اسمانها به پرواز در می ایم.
ناگهان میبینم باز هم من هستم و سکوت و تنهای و درختان ساکت.
اری در سکوت خدا را خواندم.
انجا بود که فهمیدم سکوت بلند ترین فریاد من است.